سفری را کردم آغاز که همه خوف و خطر بود هر قدم غم , هر نفس درد , قصه تلخ سفر بود با تمام خستگيها , با همه سختی گذشتم هر چی بود و هر چه ديدم در سفرنامه نوشتم قلمم پاهای خسته , دفترم طومار جاده راه را می نوشتم , خط به خط پای پياده نيمه راه اما به زخم کهنة جاده رسيدم در شکاف سينه راه , به دوراهی تن کشيدم از سؤال و خستگی پل , بسته راهم از پس و پيش مانده در بن بست ترديد , در بلاتکليفی خويش از ميان اين دوراهی , راه من اکنون کدام است ياريم کن آه ای عشق , تا نميرم من به بنبست
سلام سرکار خانم مارال
ممنون از نظرتون
من هم به وبلاگتون سر زدم و از مطالب جالب و آموزندتون در خصوص ترکمن های عزیز لذت بردم
شاد باشید
38737 بازدید
36 بازدید امروز
4 بازدید دیروز
214 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian